بی نام
امروز صبح مادرجون رو بردیم بیمارستان تا پاشو گچ بگیریم اما با تدبیرات دکترها و کارمندهای بیمارستان بعد از ساعتها معطلی تصمیم بر این شد که باید بریم مطب فلان دکتر و اونجا گچ بگیریم. نیست تورم شده میخواستن سه برابر پول در بیارن. ما هم از لج واسه شب پیش یه دکتر دیگه نوبت گرفتیم. شبم منو پدرجون، مادرجون رو بردیم پیش دکتر مهربونو پاشو گچ گرفتیم. شب داشتم شام درست میکردم که صدای ماشین بابایی رو شنیدمو ریحانه جون اومد خونمون. شیطون بلا همون دقایق اول ورودش یواشکی از تو کمد پدرجون استامپ رو برداشتو تمام انگشتاشو رنگی کرد. وقتی مامانی مجبور شد تا دستاشو با وایتکس بشوره خانم به من میگفت...