ضیافت شام به همراه خاله مرمر
1392/1/10 سامبولی جونم براتون بگه، دیروز بعد از ظهر منو خاله حلی رفتیم خونه ریحانه جونی عید دیدنی. البته من که همیشه اونجام اما ایندفعه برای همراهیه خاله حلی رفتم. اولش که ریحان خانم در حال ناهار خوردن بود و منو خاله حلی هم با اینکه ناهار خورده بودیم اما باز کنار جیگر دوباره سوخت زدیم به بدن بعدشم که مامانی برامون چایی آورد و یادش رفته بود که برای جیگر چایی بیاره. تازه رفته بود تو آشپزخونه که براش چایی بریزه. ریحانه هم با اون نگاه های پر از شیطنت و نقشه هی منو نگاه میکرد هی شکلاتها رو میپایید. منم که متوجه نقشه شومش شده بودم ظرف شکلاتها رو برداشتم که بگذارم رو اُپن یهو ریحان بی ...
نویسنده :
خاله مرمر
14:57