امیرعلی جیجَر خاله
1391/9/22 الان ساعت 1:18 صبحه و میخواستم بخوابم که به گوشیم جیمیل اومد. دیدم دایی رسول عکسهای امیرعلی رو برام فرستاده و زودی لپ تاپمو روشن کردم واااااااااااااااااایییییی باورتون نمیشه با دیدن عکسهاش دیوونه شدم. دلم میخواست بغلش کنمو آروم آروم اون لپهای نازشو ببوسم. آخه من موندم مامانی به این زشتی بابایی به این زشتی دایی به این زشتی امیرعلی چقدر ناناسه. یعنی امیرعلی هم باید به من میرفت!!!!!!!!!! خدایا کشتی منو با این جیجر اصلاً قیافش داد میزنه که بچه پر روئه. از اونایی که خاله حلیمه با دیدنش ذوق میکنه و میگه بزنمش الان من رسماً دارم دیوانه میشم...