الان منو مامانی ریحانه داریم تلفنی حرف میزنیم. ریحانه هم وقتی دید حرفمون طول کشید اومده میگه مامانی من اینجا ایستادم آقا شیره پای منو میخوره مامانی میگه آقا شیره کو؟ میگه دَدَ بود الانم داره گریه میکنه که بره بغل مامانی و میگه آقا شیره پای منو میخوره مامانی میگه ریحانه علناً منو گیر آورده الان دیگه کلافه شده میگه مامانی آقا شیره اومد داره منو میخوره مامانی گفت بیا به خاله بگو، گوشی رو گرفته میگه آقا شیره اومد میخواد منو بخوره، میگم نه تو برو جلو بهش بگو میخورمتا، میگه الان خونش خوابیده. اومدش تو رو نمیخوره تو بخواب تو رو نمیخوره. یعنی مثلا من خیالم راحت باشه آقا شیره به من کاری نداره من :ا ماما...