ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

ما برگشتیم

1391/6/17 19:55
نویسنده : خاله مرمر
543 بازدید
اشتراک گذاری

این چند روزی که به برکت عمه نی نی وبلاگ نمیتونستم واسه جیگرم بنویسم حسابی عصبی بودم

چند شب پیش جیگرم اومده بود خونمون مادرجون داشت قرآن میخوند. اونم واسه خودش رحل باز کرد و گفت قرآن بخونم

مادرجون سوره حمد رو بلند بلند میخوند و ریحانه هم پشت سرش تکرار میکرد

همش هم میگفت رمیم رمیم. همون رحیم

بعدش نایکسی که کتاب مادرجون داخلش بود رو گرفت دستش و گفت برم بستنی بخرم زود میام.

فردا شبشم که همگی رفته بودیم جلسه قرآن خونه عمو محمد. ریحانه و فاطمه زهرا و آرن هم کلی با هم بازی کردن. البته یه جاهایی هم ریحانه و آرِن گیس و گیس کشی میکردن اما زودی به دادشون میرسیدیم.

تازشم خاله خانم از اونجایی که خیلی هنرمنده و از هر انگشتش هزاران هزار هنر میریزه واسه جیگرم کیک کاکائویی درست کردم. جیگرم به محض اینکه کیک رو دید دست میزدو میگفت آخ جوووون تفلد تفلد

عکسهای این چند روزم تو ادامه مطلب

اول از همه کیک خوشمزه خاله مرمر

1

اینم از آرِن جون

1

دعوای ریحانه و آرن، البته ریحانه یه کوچولو تنش میخارید. الکی آرن رو سیخ میداد بعدم با خنده باهاش دعوا میافتاد

1

بعد از یه دعوای حسابی یه بازی حسابی هم میچسبه

1

اینجا ریحانه رفت بود تو اتاق تا بازم آرن رو سیخ بده که مچشو گرفتم واسه همینم اینطوری نگام میکنه

1

1

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان میعاد
15 شهریور 91 17:49
ماهم یه ریحانه داریم مثل این ریحانه جیگر طلاست
سارا
15 شهریور 91 21:29
آفرین خاله هنرمند
مامان میعاد
15 شهریور 91 22:07
سلام عزیزم.بخاطر انگشت خوردن بله پیش مشاوره رفتم و گفت داروخونه یه لاک وجود داره که میزنیم ناخنش و چونکه تلخه دیگه نمیخوره ماهم همینکارو کردیم و دیگه اون انگشتش رو نخورد ولی دوباره روی آورده به انگشت کوچیکش و مثل اینکه دوباره باید بزنیمش. عزیزم منم لینکتون کردم گلم.