بدون عنوان
1392/5/14 سلام دوست جونیا سلام جیگرطلا امشب مثل اکثر شبهای دیگه ساعت 12 با خاله اکرم و عمو سعید و فاطمه و مامانی و بابایی و ریحانه رفتیم پارک. جاتون خالی کلی پشت سر کسایی که دربارمون حرف زده بودن حرف زدیم و یِر به یِر شدیم کلی هم حال کردیم از اینکه خیلی مهم شدیمو هر جا هر اتفاقی میافته رد پای ما سه تا زن هم اونجاست حتی اگه نقشی هم نداشته باشیم. همه فکر میکنن ما هر کار میکنیم پشتش یه نقشه خفن داریم و با سی آی ای دستمون تو یه کاسه است . اینقده حال میده که نگـــــــــــــــــــــــو. از اینکه ما سه تا اینقدر فکر اطرافیانمون رو مشغول میکنیم کیف میکنم. اخه ما به طور طب...