لباس نو مبارک
سلام خدمت جیگرطلای خودم و دوستان
دیشب جیگرطلای بنده همراه بابایی و مامانی خوابیدن اومد خونه مادرجون. البته با هزار بدبختی ساعت 2:30 خوابید. صبح هم که من و مامانی میخواستیم بریم مدرسه بیدار شد. مامانی امروز صبح مراقب امتحان بود منم همراهش رفتم تا چندتا پرسشنامه پر کنم. بعدم با هم رفتیم بازار و مامانی واسه روز مرد واسه بابایی کادو خرید.
امروز بعدازظهر هم مامانی و بابایی و ریحانه عروسی دعوت بودن. واسه همینم مامانی امروز شروع کرد به خیاطی واسه جیگرطلا. بنده هم جیگرمو بردم حمامو با هم آب بازی کردیم.
بعد از ناهار هم که هر کاری کردیم نخوابید و اتاق بنده رو تبدیل به خرابه شام کرد. اینم از عکسهای بستنی خوردن ریحانه و لباسی که مامانی امروز واسش دوخت:
اینم از جیگرطلا در لباس نو، ژستش منو کشته
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی