جیگر طلا و لباسهای تابستونی
چند روز پیش که رفته بودم خونه جیگر طلا، مامانی جیگر طلا شروع کرد به جمع و جور کردن کشوهای لباس جیگر، می خواست لباسهای زمستونیشو بگذاره کنار و لباسهای تابستونی رو بگذاره تو کشو. جیگر طلا هم این میون هی لباسهایی که مامانی جمع کرده بود و دوباره باز میکرد و نگاشون می کرد.
میون این همه لباس جیگر طلا خیلی از لباسهای نوزادیش خوشش اومده بود و هی باهاشون بازی میکرد. یه کلاه کاموایی که وقتی نوزاد بود مامانی واسش بافت رو هم سرش کرده بود و یاد کوچولوییش افتاده بود.
نگاه جیگرم چقدر بزرگ شده، ماشاالله هزار ماشاالله دیگه واقعا خانم شده. دیگه روزا لباسشو میزنه بالا به عروسکش شیر میده. کهنه عروسکشو عوض میکنه. خوابش می کنه. واسه خودش یه پا مامان شده. الهی فداش بشم.
اینم از عکسهای جدیدش با لباسی که خاله اسما و دایی رسول واسش خریدن. دستشون درد نکنه. جیگر خیلی این لباسو دوست داره.
شیطون بلا همین که دید میخوام ازش عکس بگیرم هی میدوید و یه جا نمی ایستاد. کلا نمیگذاره ازش عکس بگیریم. مامانی هم اینجا به زور نگهش داشته تا ازش عکس بگیرم.