ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد خخخخخخ

 1391/10/28

سلااااااااااااااااااام به جیگرطلای خودم 

سلام به دوست جونیای مهربون

دوست جونیا تبریک میگم.... صد سال به این سالها.... چشمتون روشن

آقا من اومدم ...... ایناهاش.........

این جانب خاله خانم مرمری بعد از 9 ماه چشم انتظاری قدم به این کره خاکی گذاشتم و چشم و دلتون رو روشن کردم.

خدایا دمت گرم........ عجب چیزی ساختی!!!!!!!!!!

در هر صورت تولدم مبارک

دوستان و آشنایان با این همه پیامک تبریکی که برام فرستادن بدجوری منو شرمنده خودشون کردن. دوست جونیا پیامکها جای خالی شما را پر نمیکند. لطفا با کادو وارد شوید.

امروز مامان خانم کلاس داشت و جیگرطلا دوباره مهمون خونه ما شد. البته ایشون صاحبخونه ان ما مهمونیم.

امروز ناخنهای جیگرمو لاک زدمو هر کدومم به یه رنگ. 

این روزا خیلی از ریحانه عکس ندارم آخه خانم خانما اجازه نمیده ازش عکس بگیرم. منم بس که درگیری فکری دارم وقتی میخوام براش پست بگذارم یادم نمیاد چه کارایی کرده. دیگه اینجوریاست که شرمنده میشم.

غروب به اصرار مامانی رفتیم بازار تا مامانی واسه جیگرم پارچه بخره. منو مامانی وقتی تو مغازه ها دنبال پارچه بودیم ریحانه و بابایی تو مغازه عمو عادل نشسته بودن و ریحانه هر مدل خوراکی که دلش میخواست و بر میداشت.

تو ماشین در حال دنت خوردن بود که وقتی سیر شد داد دستم. گفت بیا بخور گفت نه. گفتم من بخورم؟ که اجازه داد. از اونجایی که سابقه بدی داره گفتم نشه وقتی خوردم هر جا رفتی بگی ناقلا همه رو خورد گفت نه نمیگم. منو مامانی هم تا قطره آخرشو خوردیم. وقتی تمام شد ریحانه چنان زد زیر گریه که مال من بود چرا خوردی. منه بیچاره هم همینجور دهنم واموند. خوب بود قبلش باهاش اتمام حجت کرده بودم وگرنه حتما کتکمم میزد.

جیگرم اونقدر سر ناخناش بلا میاره که قد نقطه ناخن داره