ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

بدون شرح

1391/9/30 0:03
نویسنده : خاله مرمر
429 بازدید
اشتراک گذاری

1391/9/28

 ظهر بی بی اومد خونمون. اما این دفعه بدون آقاجون. همیشه دوتایی با هم از این در میومدن داخل اما امروز بی بی تنها بود و مادرجون با دیدن این صحنه خیلی گریه کرد.

شب تو اتاقم نشسته بودمو واسه دل خودم آهنگ گوش میکردم که خاله حدیث زنگ زد و گفت مثل اینکه بابای خاله اعظم فوت کرده. با شنیدن خبر شوکه شدم و زودی به مامانی ریحانه زنگ زدمو بهش خبر دادمو گفتم زنگ بزن ببین واقعا بابای خاله اعظم مرده؟؟؟؟!!!!! بعد از چند دقیقه مامانی زنگ زد و گفت راسته و باباش امروز سکته مغزی کرده و فوت شده. خیلی ناراحت شده بودم. آخه بنده خدا سنی نداره و هنوز دو تا از دختراش کم سنن و مجردن.

یه ساعت بعدش مامانی و بابایی و ریحان اومدن خونمون و ریحان پیش منو مادرجون و بی بی موند و پدرجون همراه بابایی و مامانی رفت خونه مامان خاله اعظم.

وقتی برگشتن مامانی میگفت خاله اعظم حالش بد شده و بردنش بیمارستان. آخه خاله اعظم بارداره. شام ریحان جونم پیشمون موند. هر نیم ساعت بهم گیر میداد که پاشو با هم هوهو چی چی بکنیم. بعد از شام هم زودی رفتن خونه.

1391/9/29

صبح بابایی و ریحان اومدن خونمون و مامانی رفت مراسم تشییع جنازه بابای خاله اعظم. بعد از مراسم هم بابایی و ریحان رفتن دنبال مامانی و دیگه ناهار پیش ما نیومدن.

اما شب همگی همراه بی بی رفتیم چاله بازار و کلی سبزی خورشتی خریدیم. فقط من موندم چطوری میخوایم اینا رو تمیز کنیم.

قبل از شام بابایی اسب ریحان شد و ریحان خانم کلی اسب سواری کرد همشم به همه میگفت منو نگاه کنین.

موقع شام هم همش دور سفره و ما میچرخید و غذا نمیخورد. مامانی هر چی میگفت ریحان بشین بی بی رو اذیت نکن حرف گوش نکرد و آخرش مامانی عصبانی شد. امشب خوابیدن جیگرم پیش من میمونه آخه مامانی فردا مدرسه داره.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان میعاد
30 آذر 91 11:45
آخی مرضیه توی این مدت چه اتفاقایی افتاده
بابت آقاجونت هم بهت تسلیت میگم خیلی ناراحت شدم
جیگر طلا برای خودش حال میکنه ها


سلام مامانی، دلم برات تنگ شده بود.
ممنون از لطفت
خاله حلیمه
30 آذر 91 11:47
خدابیامرزه خاله مرمر خیلی شلوغ بوددخترما دیگه بزرگ شدهخاله مرمر یه پا بجه شدی رفتی بامن بازی نمیکنیااااااااااااااااااااااا
سپیده
30 آذر 91 12:49
روي گل شما به سرخي انار
شب شما به شيريني هندوانه
خندتون مانند پسته
و عمرتون به بلندي يلدا
یلدا مبارک
http://koodakeman91.niniweblog.com/

ممنون عزیزم شب یلداتون مبارک
سارا
30 آذر 91 16:25
خدا بیامرزه یلداتون هم مبارک باشه
رضوان مامان رادین
30 آذر 91 17:02
خدا رحمت کنه بابا بزرگتونو...
ما هم سال گذشته شب یلدا پیش مادر بزرگ و پدر بزرگمون بودیم و امسال هیچکدومشونو نداریم...
اصلا جایی نداریم بریم.تنها شدیم

خد بیامرزتشون، اشکم در اومد