ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

دوست دارم، فقط همین

1391/9/24 0:18
نویسنده : خاله مرمر
379 بازدید
اشتراک گذاری

1391/9/17

امروز صبح بابایی ریحان رفت بیمارستان پیش آقاجون و پدرجون هم ظهر رفت دنبال ریحانه و مامانی. منم بعد از درست کردن ناهار همراه ریحانه رفتم سر کوچه و از سوپری برای درست کردن باسلوق نشاسته خریدم. 

بعدشم شروع کردم به درست کردن اما وقتی نشاسته سفت میشد هم زدنش خیلی سخت بود و دستم درد میومد. مامانی ریحانه هم دو روزه دستش درد میکنه و باندپیچی کرده است و نمی تونست هم بزنه اما بالاخره خوب در اومد و راضی بودیم. فقط بهتون توصیه میکنم هر وقت خواستین باسلوق درست کنین حتما واسه همزدنش از شوهرتون کمک بگیرین. چون دستاشون زور داره 

بابایی ریحان موقع ناهار اومد خونه و کمی خوابید اما ریحان اونقدر اذیتش کرد که تمام خوابش  نصفه و نیمه موند. بعد از ناهار زودی لباس پوشیدیمو باسلوقها رو تو ظرف چیدمو رفتیم سر خاک آقاجون. منو ریحان هم باسلوقها رو خیرات کردیم. 

شب موقع نماز ریحان اومد زیر چادرمو همراه من نماز میخوند. وقتی میرفت سجده و من میخواستم بلند بشم ازم شاکی میشد که بچه بد چرا چادرمو میگیری؟ آخرشم زد زیر گریه. منم وقتی نمازمو تمام کردم واسش یه چادر نماز آوردمو جیگرم نمازشو خوند. بعد از نماز رو پام دراز کشید و خوابید. منو مامانی و مادرجون هم بس که خسته بودیم خوابمون برد.

بعد از بیدار شدنمون منو ریحانه تو اتاق کلی قطار بازی کردیم و خندیدیم. ریحانه عاشق قطار بازیه.شِکـْـــلـَکْ هآے خآنـــومے

امشبم بابایی رفته بیمارستان و میخواد پیش آقاجون بمونه. انشاالله اگه خدا بخواد فردا آقاجون مرخص میشه.

الانم که دارم اینا رو مینویسم جیگرم کنار مامانی دراز کشیده و مامانی براش قصه پینوکیو رو تعریف کرد و داره از شبکه برائم کارتون میبینه تا بخوابه.

جیگرطلای من خوابای قشنگ ببینی. دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان محمد و ساقی
18 آذر 91 12:05
سلام مرمر جون خوبی عزیزم
ریحانه طلا چطوره
مرمر من همش از پست هات عقب می مونم.ماشا... تند تند میزاری.
آفرین دیگه وقته شوهر کردنته دختر.من عاشق باسلوقم.خیراتی قبول باشه

بالاخره یه نفر فهمید که من وقت شوهر کردنمه
مامان محمد و ساقی
18 آذر 91 12:06
این بچه ها همیشه موقع نماز عادتشونه.خوششون میاد از این کار راستی مرمر جان آدرس بده برات این قالب تخم مرغیه رو بفرستم میترسم دست به کارهای خطرناک بزنی مواظب خودت باش لطفا"
مامان محمد و ساقی
18 آذر 91 12:07
عکسه هم خیلی قشنگ هستند.شاد باشید و امیدوارم حال آقاجون هم خوب بشه و همیشه سلامت باشند
سارا
19 آذر 91 13:02
ماشاالله به این خاله هنرمند
رضوان مامان رادین
19 آذر 91 13:16
نمازت قبول ریحانه جیگرررر. راستش رفته خونه خودمون و فعلا نت نداریم.واسه همین از پستتاتون عقب افتادم
خاله حلیمه
23 آذر 91 13:52
بازم تنهایی خاله جونمممممممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟رسمشه فدا بشم من چی چندباربگم؟دخترم حجاب میکنه چه ناناز میشه


خاله چند روز تو یخچال مونده بود اما جنابعالی تشریف نیاوردی خونمون