ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

عاشورای حسینی

1391/9/6 13:08
نویسنده : خاله مرمر
324 بازدید
اشتراک گذاری

1391/9/4

دیروز مامانی به خاطر نذر هر سالش برای حضرت ابوالفضل حلوا درست کرد و بیرون داد. انشاالله مورد قبول حضرت ابوالفضل باشه

امروز یه ساعت از ناهار خوردنمون میگذشت که ریحانه همراه مامانی و بابایی اومد خونمون. اومده بودن دنبال منو مادرجون که بریم تو عزاداری شرکت کنیم.

ما هم زودی آماده شدیم و دوتا ماشین شدیم و راه افتادیم. منو ریحان تو ماشین پدرجون نشستیم و مامانی و بابایی هم تو ماشین خودشون. بیشتر خیابونهای اصلی که دسته روی بود رو بسته بودن. ما هم کلی کوچه و پس کوچه زدیمو بالاخره یه جای خوب پیدا کردیم. ماشینا رو پارک کردیمو مادرجون و پدرجون تو ماشین نشستن تا از همونجا دسته ها رو نگاه کنن. منو مامانی و بابایی و ریحان هم پیاده شدیم و همراه دسته ها کمی راه رفتیم.

شب هم عمو سعید (عموی ریحان) همراه دوستاش ایستگاه صلواتی زده بودنو چای و لوبیا پخته میدادن.

تو دسته ها خاله اکرم و فاطمه زهرا رو هم دیدیمو رفتیم ایستگاه صلواتی عمو سعید. اونقده وایستادیم تا لوبیا رو بیارن و ما هم غذای نذری آقامون رو بخوریم. بعد از اینجا هم بابایی ما رو برد خونه و خودش رفت گتاب برای عزاداری. بعد از شام پدرجون ما رو برد امامزاده و کمی تو خیابونها گشتیم. 

یه جایی مشک و کشتی و قنداقه حضرت علی اصغر و مسجد النبی رو درست کرده بودن ما هم رفتیم زیارت و عکس گرفتیم. واسه اون قنداقه یه صدای گریه نوزاد گذاشته بودن که وقتی میشنیدی دلت میخواست زار زار گریه کنی.

ریحان همش دلش میخواست پیش قنداقه وایسته و نی نی رو نازی کنه

یه خانمی هم پسر نابیناشو آورده بود تا به قنداقه علی اصغر دست بزنه. امیدوارم به حق شش ماهه کربلا همه مریضها شفا بگیرن.

برو ادامه مطلب

 

1

1

1

1

1

1

1

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان طاها
5 آذر 91 0:33
درود وبلاگ زیبایی داری ریحانه جان دست خاله ات درد نکنه پیش ماهم بیا واسه تبادل لینک عزیزم
رضوان مامان رادین
5 آذر 91 22:01
خیلی عکسها قشنگ بود.
خاله حلیمه
7 آذر 91 14:25
نذرمامانی قبول باشه خیلی خوشمزه بودعکس ها خیلی قشنگه خاله مرمر مرسی دتمنم خیلی ناز شد