ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

ریحانه مطرب میشود

1391/9/6 13:07
نویسنده : خاله مرمر
403 بازدید
اشتراک گذاری

 1391/8/30

سلام به جیگرین 

امروز واسه ناهار بی بی و آقاجونم (مادری) اومده بودن خونمون. آقاجونم چند ماهه که مریضه و حالش زیاد خوب نیست واسه همینم نمیتونه به تنهایی راه بره و به کاراش برسه.قبلاً هم درباره آقاجونم گفته بودم که چقده مظلوم و زن ذلیله. امروز وقتی این وضعیتش رو میدیدم خیلی دلم براش میسوخت. آخه میدونم چقدر از اینکه پیش ما اینطوریه خجالت میکشه. 

الان بنده کوزتِ کوزتـــــــــــــــــــــــا میزبان چندتا بیمارم. مامانم، بی بی و آقاجون. امیدوارم خدا همه مریضا رو شفا بده و این سه تا مریض ما رو هم شفا بده.

شب بعد از شام به پدرجون گفتیم که ما رو ببره بیرون تا هیئت ها و مراسم های عزاداری رو ببینیم اولش آقاجون همش میگفت شما برید من نمیام. برام سخته اما با اصرار ما رازی شد که بیاد. تو راه مادرجون زنگ زد به مامانیِ ریحانه و گفت شما هم بیاد مامانی هم قبول کرد. ما هم رفتیم دم خونشون و منتظر موندیم تا آماده بشن. جیگرم وقتی همراه بابایی و مامانی از در اومد بیرون کلی با دیدن ما ذوق کرد و اومد تو ماشین ما و امشب مامانی و بابایی رو تنها گذاشت.

همگی با هم رفتیم پیر علم. آخه خیلی وقت بود که بی بی و آقاجون پیرعلم نرفته بودن. وقتی رسیدیم بی بی گفت که میخواد از ماشین پیاده بشه و بره زیارت. منو ریحانه هم همراهش رفتیم. تازه پلوی نذری هم نصیبمون شد تو پیرعلم یه قسمتی رو داربست زده بودن و گوسفندهای نذری رو نگهداری میکردن منم بعد از زیارت جیگرمو بردم گوسفند بینی.

اولش ریحان از اینکه به گوسفندها نزدیک بشه میترسید اما کم کم وقتی دید بقیه بچه ها نزدیک میشن دلشو به دریا زد و رفت پیش گوسفندها. حتی اونقدر دل و جرأت پیدا کرد که بهشون غذا هم داد.

دیشب به جیگرم یه شعر یاد دادم که امشب با هم میخوندیمو دیدم خودش کاملا بلده:

کله گنده دارم/ چشم قلنبه دارم/ تا که میام بازی کنم/ دست بزنم شادی کنم/ همگی میگن دهههههههه/چقده شما شیطونی/ نمیشه آروم بمونی؟؟؟!!!!!!!

امشبم با جیگرم شعر یه دختر دارم شاه نداره رو تمرین کردم

کلاً هدفم مطرب کردنه جیگرطلاست. امیدوارم بتونم در این راه پرفراز و نشیب موفق باشم

اینم از همخونیه بنده و جیگرطلا. روش کلیلک کنید

 http://majiddownload.com/up1/12478/1355302510.mp3

عکسهای امشبم تو ادامه مطلب

1

1

1

1

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله ی نـــــــورا!
1 آذر 91 15:30
من قربون دهههههه گفتن برم خاله
خاله جون چقدر صدات آرومه، اصلا فکر نمیکردم اینطوری باشه منتظر یه صدای شر و شیطون بودم
ولی خیلی آرامش داشت و خانومی بود

شعر قشنگی بود میرم با نورا تمرین کنم


مرسی خاله، امیدوارم کردی. شما اولین نفری بودی که گفتی آرامش دارم و خانومم
موفق باشی خاله. با شعار ما میتوانیم این دو تا شیطون رو مطرب میکنیم