کلاغ پَر گنجیشک پَر بخیه پَر
سلام جوجوها
یه خبر خوب دارم، اگه گفتین چیه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
دوشنبه خونه مادرجون جلسه قرآن بود. ریحانه جونم اومده بود که تو کارها بهمون کمک کنه. اینم یه نمونه از کمک جیگر طلا
آخر شب هم من و مامانی و بابایی و دایی مجتبی رفتیم بیمارستان و همکار دایی مجتبی بخیه ابروی جیگر طلا رو کشید، دستش درد نکنه. جیگر طلای ما هم اصلا گریه نکرد و دختر خوبی بود. ایشاالله که دیگه از این بلایا در امان باشه.
اینم چندتا عکس بعد از کشیدن بخیه
یه چندتا عکسم قبل از کشیدن بخیه
اینجا دخترم داره میگه بخاری اووووفههه
بازم دخترم با شصت خوردن خمار شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی