ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

اللهم صل علی محمد و آل محمد (و عجل فرجهم)

1391/8/25 23:42
نویسنده : خاله مرمر
416 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نی نی ها

دیشب یه اتفاق بد واسه جیگر طلای من افتاد، امروز صبح مامان ریحانه بهم پیامک داد که امروز حتما بیا خونمون ریحانه مریضه و من باید برم مدرسه.منم فکر کردم جیگرطلا دوباره سرما خورده. صبح که رفتم خونشون دیدم جیگرطلا خوابه و مامان ریحانه بغض کرده. گفتم چی شده گفت برو ریحانه رو نگاه کن، با این حرف یهو ترسیدم و رفتم طرف ریحانه وقتی نگاهش کردم دیدم روی ابروش پانسمان داره. گفتم چی شده که مامانی گریه کرد و گفت ابروش شکسته، گفت دیشب هر چی به جیگر طلا می گفتن بیا بخواب نمیومد و بازی میکرد. می گفت از بابایی خواست تا ماشین سوارش کنه بعدم تو اتاقش داشت بازی می کرد که یهو دوید و رو توپش لگد کرد و با سر رفت تو کمد. ابروش خورد به لبه کمد و شکست. الهی بمیرم واسه جیگرم. کلی گریه کرد. مامانی می گفت 1.5 ساعت فقط جیغ زد و گریه کرد. سریع بردنش بیمارستان، دایی مجتبی هم رفت و اونجا همکارای دایی مجتبی خیلی زود به کار ریحانه رسیدگی کردن. مامانی می گفت تا ساعت 3 بیماستان بودن. وقتی مامانی اینها رو واسم تعریف می کرد کلی خودم رو کنترل کردم که گریه نکنم. بعدشم مامانی رفت مدرسه. جیگر طلا که ظهر بیدار شد خدا رو شکر درد نداشت. الانم که اینها رو مینویسم اومدیم خونه مادرجون. البته هنوز مادرجون خونه نیست و خبر نداره چه اتفاقی افتاده. الهی بمیرم واسه جیگرم که این همه درد کشید. تو رو خدا هر کدومتون هر وقت هر نی نی رو میبینید اول بگید ماشالله تا از شر شیطان و چشم بد در امان باشه و واسش صلوات بفرستین.

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)