ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

سینه زن حسین

1391/8/25 23:41
نویسنده : خاله مرمر
3,099 بازدید
اشتراک گذاری


بیچاره کسی هست که دلدار ندارد

در شهر غریب است و مددکار ندارد

فرمود به من پیر طریقت که عزیزم

دیوانه که با عقل و خرد کار ندارد

هر کس که شده کلب در خانه عباس

این منسب شاهانه بود عار ندارد

میگویم و از گفته خود ترس ندارم

میثم که هراسی ز سر دار ندارد

گر پا بدهد سجده کنم رو به حریمش

عباس علی کعبه دادار ندارد

سلام ریحانه جونم

خوبی خاله؟ جیگر طلا امروز روز تاسوعاست، صبح مامانی واسه نذر حضرت ابوالفضل حلوا درست کرد. تو هم که خواب سیر نشده بودی بیدار شدی و کلی نق زدی. بعدش همراه مامانی و بابایی رفتیم حلواها رو پخش کردیم. مامانی لباس محرمتو تنت کرد. الانم که دارم اینها رو واست می نویسم همراه مامانی و بابایی رفتی گتاب، آخه امروز آقاجون و عزیز ناهار نذری میدن. خدا ازشون قبول کنه. جیگر طلای من، از ته دلم آرزو می کنم که انشاالله از یاران واقعی آقا امام حسین باشی. دیشب مامانی میگفت تو این دوره و زمونه داشتن فرزند صالح بزرگترین نعمته، امیدوارم تو هم فرزند صالح واسه مامانی و بابایی باشی و همیشه ازت راضی باشن. عزیز دلم هیچ وقت یادت نره که تو باید نوکر آقا امام حسین باشی و براش سینه بزنی، چند شب پیش شنیدم دایی رسول خواب دیده روز قیامت شده و یه پرنده بزرگ داره آدما رو به منقار میگیره و میبره و همه فرار می کنن، دایی رسول هم رفت پشت یه سنگ قایم شد، یهو یه صدایی اومد که گفت هر کی واسه امام حسین سینه میزده بیاد بیرون. ریحانه، آقا سینه زناشو دوست داره، خدا هم سینه زنای آقا رو دوست داره، قربونت برم که وقتی صدای نوحه آقا رو میشنوی سینه میزنی. گل نازم همیشه سینه زنه آقا باش. امیدوارم روز قیامت تو صف سینه زنهای حسینی باشی. امیدوارم مورد لطف و رحمت شش ماهه حسین قرار بگیری. 

مامانی دیشب می گفت چند شب پیش تلویزیون داشت فیلم مختار رو نشون میداد، وقتی صحنه آدم کشتن رو نشون داد تو چشمات گرد شده بود و هی اوف اوف میکردی که مامانی جلو چشماتو گرفت تا نبینی. وقتی اینو واسم تعریف کرد به یاد طفلهای بی گناه صحرای کربلا افتادم که با اون چشمهای قشنگشون بدترین صحنه ها رو دیدن. دستهای بریده قمر بنی هاشم، سر از تن جدای ابا عبدالله، گلوی تیر خورده آقا علی اصغر. مگه یه بچه کوچیک چقدر طاقت داره که شاهد این صحنه ها باشه!!!!!!! ریحانه اینها رو واست می نویسم که بدونی تو صحرای کربلا همسن و سالهای تو چی کشیدن. هیچ مادری طاقت دیدن تشنگی بچشو نداره اما خانم رباب گلوی سیراب از تیر طفلشو دید. عزیز دل من، همیشه و همه حال به یاد لب تشنه آقا علی اصغر باش، به یاد مظلومیت بی بی رقیه. و همیشه لعن و نفرین بفرست بر ظالمین و شقی ترین اشقیا، اونهایی که به گلوی کوچولوی طفل شش ماهه رحم نکردن. 

ریحانه همیشه آقا علی اصغر و بی بی رقیه رو الگوی خودت قرار بده و هیچ وقت در برابر ظلم ظالمان سر خم نکن. 

ریحانه جان، همیشه به مسلمان بودنت افتخار کن، به داشتن صاحبی چون آقا ابالفضل، آقا اباعبدالله 

ریحانه تنها به تشنگی یاران کربلا فکر نکن. بلکه به راه و رسمشون فکر کن. به این فکر کن که چطور برای حفظ دینشون از همه چیزشون گذشتند و در برابر ظلم سر خم نکردند. افتخار کن و خوشحال باش که سینه زنه حسینی. سر بلند کن و با افتخار بگو که نوکر ابالفضلی.

حسین 

بیشتر از آب تشنه لبیک بود

اما افسوس که به جای افکارش زخمهایش را نشانمان دادند 

و بزرگترین درد او را بی آبی نامیدند

ی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

عزیز خاله
16 مرداد 91 0:28
سلام عزیز خاله وبلاګت خیلی قشنګه به خاله ات بګو اینقدر ګردن افتاده نباشه ګردن افتاده ندید


خاله خیلی مردی خودتو معرفی کن. همچین گردنت بیافتم که اون سرش ناپیدا
عزیز خاله
16 مرداد 91 0:30
حالا یه دست محکم واسه من بزن خاله مرمر