ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

بدون عنوان

1392/2/18 1:04
نویسنده : خاله مرمر
308 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

امروز مادرجون از بازار کلی باقالی خریده بود که باید پوست میکندیم. بعد از ظهر هم منو مادرجون همشون رو پوست کندیمو میخواستیم بشوریمشون که یهو زنگ زدن.

ریحانه جونی و مامانی و بابایی اومده بودن و بابایی میخواست بره بیرون به کاراش برسه واسه همینم دو تا خانما رو آورده بود پیش ما که تو خونه حوصلشون سر نره. چون ریحانه به باقالی حساسیت داره و اصلا نباید باقالی دور و برش باشه زودی تمام باقالیها رو جمع کردیم و با ظرف گذاشتیم تو حمام. پوستهاشونم مادرجون برد انداخت تو سطل سر کوچه.

بعدشم منو مامانی و ریحان رفتیم بازار پیش خونمون و مامانی واسه ریحان یه تیشرت و شلوارک خرید.

شب وقتی بابایی اومد مادرجون واسمون آلوچه آورد خوردیم و ساعت 10 بود که تصمیم گرفتیم بریم بستنی بخوریم. اولش اصلا گشنمون نبود اما تو خیابون منو بابایی گشنمون شد. بعد از کلی فکر که بریم غذا بخوریم یا بستنی؟ بستنی رو انتخاب کردیم. جلو بستنی فروشی که پارک کردیم کنار ماشینمون یه ماشین دیگه بود که داخلش یه مامانه با یه پسر کوچولو بودن.

پسر کوچولو به محض دیدن ریحان خندید و برای ریحان دست تکون داد. ماشاالله اونقدر شبیه رادین جونی بود که من اولش فکر کردم رادینه آخه هم قیافش شبیه رادین بود هم مثل اون خیلی با محبت بود. اما وقتی مامان و باباش رو دیدم فهمیدم اونا نیستن. 19482_eva.gif

بالاخره ریحان و پسر کوچولو هی با هم بای بای میکردنو بوس میفرستادن و تو سه سوت کلی با هم دوست شدن.

بعد از خوردن بستنی خواستیم بریم خونه که منو بابایی هنوز گشنه بودیم. تصمیم گرفتیم بریم پیتزا نشاط و غذا بخوریم. اونجا هم یه دلی از عزا در آوردیم و برگشتیم خونه.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان میعاد
18 اردیبهشت 92 21:57
مرضیه من موندم با اشتهایی که تو داری چرا صد بالا نمیشی تو
شوخی کردم عزیزم نوش جونتتتتت


اصلا خودمم تو همینش موندم
مامان محمد و ساقی
18 اردیبهشت 92 22:55
پیتزا و بستی نوش جونتون مرمر جون


تازه همراه با بستنی پیراشکی هم خورده بودیم یه همچین موجوداته خوش اشتهایی هستیم ما. البته جای شما هم خالی
رضوان مامان رادین
19 اردیبهشت 92 23:27
مر مر جون گلم حسابی بابایی ریحانه جونو به خرج انداختی هاااااااالبته نوش جونت...منظورت از رادین ،رادینه من بود؟؟؟وای اگه واقعا ما اونجا بودیم چی میشد...اما حیف



نه بابا، من هر وقت با کسی میرن بیرون وغذا میخوریم سهم خودمو میدم. اگرم سهم خودمو ندم حتما دفعه بعدش خودم حساب میکنم.
آره منظورم رادینه شما بود. نمیدونی چقدر شبیه رادین بود. کاش که شما بودین