ریحانه آرایشگر میشود
1391/11/18
این روزا مامانی در حال خیاطی برای جیگرطلا بود. آخه امشب حنابندون عمو جعفر و فردا عروسیشه.
دو روز پیش مامانی جلوی موهای ریحان رو چتری کوتاه کرد و پشت موهاشو گذاشت بلند بمونه تا بعد از عروسی کوتاه کنه که یه کم سرش هوا بخوره.
بعد از کوتاهی ریحان خانم رفت تو اتاق و قیچی به دست شد و یه طرف از موهاشو کوتاه کرد. البته خدا رو شکر وقتی موهاشو میبندیم نشون نمیده. وقتی مامانی اینو برام گفت کلی خندیدمو گفتم دمش گرم که خاله رو حروم نکرده. آخه منم وقتی کوچیک بودم همیشه قیچی به دست در حال خرابکاری بودم. بعد مامانی ریحان هم همیشه در حال لاپوشونیه خرابکاریای من خخخخخخخخخ
دیروز بابایی برای ریحان دنت خریده بود. گفتم ریحان میدی من بخورم؟؟ گفت آره اما تمامش نکن بگذار منم بخورم. بچم میدونه وقتی بده دست من دیگه باید لاشه خوراکی رو تحویل بگیره.
امروز ریحان همراه بابایی یه نیم ساعتی اومد خونمون. تو دستش کرانچی و اسمارتیز بود. وقتی بابایی کرانچی ها رو خورد ریحان کلی شاکی شد و گفت خاله مرضی نگاه کن، بابایی تهشو آورد.
الانم رفته حنابندون و کلی به خودش خوش میگذرونه.