ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

عروس کوچولوی من

1391/11/20 0:44
نویسنده : خاله مرمر
1,575 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماهتون

نزدیکای ظهر از سر امتحان ارشد برگشتم خونه که چشمم به جمال ریحانه خانم روشن شد. خانم خانما با مادرجون در حال صبحانه خوردن بود که وقتی فهمیدن من اومدم تا بخوام برم داخل اتاق، مادربزرگ و نوه شروع کردن به ساز زدن و دست زدن که مثلا تشویقم کنن.تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد منم از موقعیت کمال سوءاستفاده رو کردمو با کلی غر تو کمرم فراونه وارد اتاق شدم.Rock your blues away!

ریحان به محض دیدن من شروع کرد به تعریف که آره خاله دیشب رفتم عروسی عمو جعفر، یه خیلی رقصیدم. به عمو جعفر گفتم بیا با هم برقصیم. Smileyماشین عمو جعفر یه گنده بادکنک داشت. یه ذره کوشوله هم گل. به من یه بادکنک گنده داد که ترکوندم.

بعدشم که مامانی از مدرسه اومد و بابایی اومد دنبالشون تا برن گتاب و عموجعفر رو برای امروز داماد کنن (لباس دامادی تنش کنن). 

من و مادرجون و پدرجون هم شب رفتیم تالار برای عروسی عمو جعفر که وقتی ریحان اومد از ذوق کف کردیم. نمیدونین جیگرم چه عروس کوچولوی نازی شده بود. به محض اینکه صدای آهنگ رو میشنید میدوید میرفت جلو میرقصید. اصلا یه لحظه آروم نبود.

همشم دورو و بر عروس و داماد میپلکید. یه بار که مامانی سرش گرم حرف زدن بود دیدم ریحان رفته رو استیج کنار عروس و داماد روی زمین داره نماز میخونه. به عمه طوبی گفتم برو ریحان رو بگیر اما ریحان به حرفش گوش نکرد و همیجور در حال نماز خوندن بود. بچم وسط عروسی یاد نماز شب افتاد. انگاری نماز جعفر طیار (یا تیار، انتخاب با خودتون) میخوند. تمومی نداشت. 

الانم که ما اومدیم خونه و ریحان همراه مامانی و بابایی رفته خونه آقاجون که برای سلامتی و خوشبختی عروس و داماد قربونی کنن.

انشاالله خوشبخت بشن

ریحانه جونم آرزوی دیدن روزی رو دارم که با لباس سفید عروس مثل یک مروارید بیشتر از همیشه بدرخشی و چشمام رو محو تماشای خودت کنی. آرزوی خوشبخیت ما رو به زندگی امیدوارم میکنه. 

برای رسیدن به اون روز لحظه شماری میکنم

 

بدو برو ادامه مطلب عروس خانم منتظره

اول نرگسهای خونمون رو ببینین چه نازن

امروز وقتی میخواست بره گتاب

اینم از عروس کوچولو که منتظر اومدن عروس بزرگه است

تمام لباساشم هنر دست مامانیه، دستش درد نکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان امیر مهدی
20 بهمن 91 12:00
ای جان چه فیگوری گرفته این خانوم خانومها
من عاشق گل نرگسم بجام بوشون کن
عزیزم ایشالا عروسی خودت دختر قشنگم
خاله جون ایشالا امتحاناتت رو خوب خوب بدی..
راستی آپم



میخرمممممممم برات
انشاالله
مرسی مامانی
رضوان مامان رادین
20 بهمن 91 17:57
چه لباس عروس خوشگلی دست مامانی درد نکنه.ان شاا... لباس عروسی خودتو تن کنی فرشته خاله..........
مرضیه جون مُردم از خنده اونجایی که ریحان داشته نماز میخونده عالیییییییییییییی بود.


مامان امیر مهدی
20 بهمن 91 23:50
پس این گل نرگس چی شد؟نخریدی که؟؟؟؟؟؟؟


اووووو کاکو حالا من یه چی گفتم، خیلی جدی گرفتیااااا
مامانی میخرم برااااااااااات بزار ولنتاین بیاد. نرگس بارونت میکنم
مامان محمدرهام جون
23 بهمن 91 11:44
عاشق نرگسهاتون شدم خیلی نازن،خوش به حالتون

عروسک ولباساش که معرکه ان دست مامانی گل ومهربون درد نکنه


همشون مال شما مامانی
مرسی مامانی
مامان میعاد
23 بهمن 91 20:06
وای خدا چه عروس کوچولوی خوشگلی
انشالله عروس و دوماد هم با هم خوشبخت بشند.
و روزی خاله مرضی


انشااللهههههه
مامان درسا
24 بهمن 91 11:37
آفرین چه مامان هنرمندی.چه عروسک نازی.
مامان محمد و ساقی
1 اسفند 91 15:53
آخه وسط عروسی و نماز؟؟؟
داشتی قر میدادی مارو هم خبر میکردی
نرگساتون خیلی خوشگلن
لباس ریحانه جون خیلی خوشگله.دست مامانی درد نکنه


بچم عجوبه است
انشاالله ایندفعه خبرتون میکنیم
قابل ندارن
چشماتون خوشگل میبینه