ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

ریحانه و ماجرای عروس خانم

1391/8/20 23:58
نویسنده : خاله مرمر
694 بازدید
اشتراک گذاری

امشب جیگرم اومده بود پیشمقلب. بعد از اینکه اومدن بابایی بهم گفت من دارم میرم بیرون کار دارم نگذار ریحان بفهمه. وقتی بابایی رفت ریحان بعد از چند دقیقه فهمیدو با لج بازی و گریه میگفت بریم بابایی. گریههمش به مامانی التماس میکرد بریم بابایی. وقتی دید مامانی نمیاد اومد بغلمو میگفت بریم بابایی، همینجورم گریه میکرد که مادرجون گفت من باهات میام ریحان هم تو گریه جیغ زد پات درد میکنه نمیتونی. منتظر

وقتی بابایی برگشت نشسته بودیمو میوه میخوردیم که جیگرم بس که خواب داشت همون وسط خوابید. بعد از یه ساعت از خواب با گریه بیدار شد. هر کار میکردن آروم نمیشد آخرم تو گریه گفت آب میخواد. وقتی آب خورد آروم شد و تو بغل بابایی دوباره خوابید. بابایی هم بعد از خواب کردن ریحان رو گذاشت رو تشکش بعد از دو دقیقه یهو ریحان سرشو بلند کرد و با خنده نگاهمون میکرد. نیشخندیعنی تا حالا سرکار بودیمو جیگر خواب نبود.منتظر بعدش تو جاش نشستو گفت عروس دیدم. عروس روسری نداشت. آقا روباهه اومد اونو برد.

بابایی تعجب کرده بود و میگفت ما تو خیابون یه لحظه از پیش ماشین عروس رد شدیم اونوقت ریحان بی روسری بودن عروس رو دید.متفکر

بعد از شام هم جیگرم به من تو پاک کردن لپه ها کمک کرد. خاله قربون جیگر زحمتکششقلبماچ

 اینم از جیگرم در حال تعریف کردن ماجرای عروس خانم

1

11

1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله حلیمه
21 آبان 91 10:15
قربون دترم بشم که چه ناز تعریف میکنهخاله مرمریادبگیر دیدی عزیز خاله چقدر کار میکنه قربون خاله مرمرم بشم که چه خواب هایی واسه خاله حلیمه جونش میبینهولی دمت گرم خسته شدی تو این مدت عزیز دلم
رضوان مامان رادین
21 آبان 91 17:00
ای جان با اون تعریف کردنت.قشنگ معلومه داره با حس تعریف میکنه
مامان امیر علی پسر اژدها سوار
22 آبان 91 19:00
انشالله خودت خوشمل ترین عروس دنیا میشی عزیزم. خاله جون امیر با 2آپ جدید اومده منتظر شما هستیم
سارا
22 آبان 91 20:54
قربون اون با هیجان تعریف کردنت بشم عسلم