مهربان خاله
دیشب گفتم که موقع خونه اومدنم ریحانه میگفت نرو، منم از اونجایی که بسیار بسیار مهربان تشریف دارم دلم طاقت نیاورد و امشب دوباره کوله بارم رو بستمو راهیِ منزل مهربان خواهر شدم
الان هم در جوار خواهر و شوهر خواهر و جیگرطلا هستم
جای شما هم خالی
جیگرم خیلی با آقاروباهه دوست شده و امشب میگفت لباسمو آقا روباهه تنم کنه.
راستی امشب میخوام عکس محصولات باغچه حیاطمون رو براتون بگذارم. دل همتون آببببببببببببب
این از زیتونمون که تو باغچه حیاطمون در میاد
این از آلوچه کوهی که تو خونه ییلاقیمون در میاد
خب حالا دلتون به اندازه کافی آب شد یا بازم بزارم؟؟؟؟؟
رفتم سر یخچال مهربان خواهر دیدم یه تیکه کیک اونجاست و هی بهم چشمک میزنه و میگه بیا منو بخور. منم که میدونید، نتونستم دلشو بشکنمو گفتم باشه جیگر.
اما چون خیلی با ادبم به مهربان خواهر گفتم اجازه هست یه مقدار کیک بخورم. گفت میدونی من دیشب اصلا کیک نخوردم؟؟؟!!!
بعدش مهربان شوهر خواهر هم گفت منم دیشب اصلا کیک نخوردم
اونوقت من اینطوری شدم
اونوقت اون همه کیکو کی خورده؟؟؟؟ لابد ریحانه دیگه!!!!
خو میخواین نخورم بگید نخور دیگه چرا نقش بینوایان رو واسه آدم بازی میکنین که جیگرمون کباب بشه
آغا نخواستیم بابا نخواستیم خانم نخواستیم عزیز نخواستیم
حیف من که تنها کوزتی بیش نیستم، ژان وال ژانِ من کجاییییی؟؟؟؟؟؟ زودی بیا تا نیومدم لهت نکردم.
خخخخخ الان مهربان خواهر برای بنده کیک و چای آوردن.
ژان وال ژان دیگه نمیخواد زحمت بکشی. خودم حلش کردم
حالا جیگرم یه قند قایم کرده تو لپش و اومده میگه خاله نیقاه کن خوشگله، نازی کن. منم واسش لپشو نازی میکنم.
دوباره قندو میکنه اونور لپش و میگه اینجا رو نازی کن. جیگرم عشقه قنده.
امشب جیگرم یکی از جوراباشو برداشتو پوشید بعدم رفت دمپایی مامانی رو برداشتو پاش کرد و هی رو سرامیکا راه میرفتو تق تق میداد.
منم رفتم ازش عکس بگیرم. وقتی فهمید گفت ای بابا عکس نگیر. گفتم نه عکس نمیگیرم اس ام اس میدم.
اونم چند دقیقه بعد رفت گوشی مامانی رو گرفتو اومد بهم میگه خاله مرضی عکس نمیگیرم اِنِس میدم.
گفتم چی؟ گفت انس میدم. تازه فهمیدم میگه اس ام اس میدم
الهی قربونش برم که هر چی میگم تکرار میکنه
این روزا جیگرم دستگاه کپی شده