ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

ما رفتیم . . .

1391/8/25 23:57
نویسنده : خاله مرمر
470 بازدید
اشتراک گذاری

دوستای عزیزی که خیلی به بنده لطف دارین 

سلام

دوستان سلام عرض کردم. توجه مینمویی؟؟؟؟؟؟متفکر

فقط اومدم بهتون بگم دم همتون گرم.

 ممنون بابت این گلریزونی که واسم کردین.

هلاک شدم زیر این همه مهربونی و دعاها و همدردیتون. یکی بیاد کمکم کنه از زیر این آوار نظراتون بیام بیرون

خداییش من موندم شما چرا اینقدر به من لطف دارین؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!متفکریول

یعنی فقط ریحانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟متفکر

من هیچی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منتظر

کشک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منتظر

زرشک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منتظر

ما قراره تا کجا پیش بریم؟ من الان شدیداً نگران منافع اسلامم که در خطرهاسترس

مسئولین لطفا رسیدگی کنن

من که با کلی آمپول خوب شدم. فقط خواستم به خودم ثابت بشه که کیا دوستم دارن که ثابت شد.

از همین جا دستان پر مهره سارا جون رو میبوسم که با نظرش منو این شکلی کردنیشخند

مسئولین حتماً باید رسیدگی کنن. باور کن

من که اینجا هیشششششششششکی دوسم نداره. میخوام بند و بساطمو جمع کنمو برم. از این به بعدم از خود ریحانه بخواین تا بیاد و واستون بنویسه.ناراحت

بدجوری دچار دِپسُردگی شدم

دارم زیر پوستی له میشم. الان لهِ لهَمتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ ,
 سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

چرا با من اینکارو میکنین؟؟؟؟؟

الان این شکلیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

طاهره مامان امیرعلی
6 شهریور 91 19:18
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.
مامان امیر مهدی
6 شهریور 91 22:15
سلام خاله جوووون خوبی عزیزم
ببخشید که نیومدم بهت سر بزنم از دست این وروجک بخدا وقت نمیکنم
دوست دارم
ریحانه جوووونو محکم ببوس

مرسی مامانی که با شیطونیای این وروجک بازم به ما سر میزنی و نظر میدی.
سارا
7 شهریور 91 0:03

الان من این شکلیم .آخه اسمم اینجا نوشته شده و من الان یه چهره ی جهانی شدم
من که همون اول بهت گفتم هیشکی برا ما بزرگا دلش نمیسوزه حالا بهت ثابت شد؟؟؟؟؟؟؟
راستی میخوایم بریم آب بازی بیا بریم

سارا جون تو چشم منو به اطرافم باز کردی، تو منو سر عقل آوردی
من آمادم. ساکمم بستم زودتر خبر بدین تا راه بیافتم
مامانی ریحانه
7 شهریور 91 19:02
سلام . امروز خاله مرمر اومده خونه ما تا ریحانه رو نگه داره اما از وقتی بیدار شده یه بند ناله می کنه . از چی ؟ از آمپولهایی که خورده . یکی بیاد تمک کنه
سارا
7 شهریور 91 22:08
به خدا این تمک منو کشته. اینقدر میخندم مامان ریحانه مواظب این رفیق ما باش. این درد آمپولا نیست درد بی وفاییه