ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

ایران به سوگ نشسته

1391/8/25 23:54
نویسنده : خاله مرمر
503 بازدید
اشتراک گذاری

               چو عضوی به درد آورد روزگار                      دگر عضوها را نماند قرار

الان دو شبه که بچه های آذربایجانی کشورمون به دور از آسایش و با دلی ترسان شب رو به روز میرسونن. دو شبه که عزاداره خانواده هاشونن. توی این شبهایی که فرشته ها منتظرند تا دعاهای ما رو به آسمون ببرن و خداوند دعاهامون رو برآورده به خیر کنه هموطنان عزیز ما محتاج دعاهای ما هستند پس ازشون دریغ نکنیم. 

از همینجا به همه بازماندگان زلزله آذربایجان شرقی این مصیبت عظیم را تسلیت میگم و از صمیم قلب آرزو می کنم که خداوند به همه شما عزیزان صبر عطا کنه و این بلایا رو از کشور ما دور کنه.

از همه دوست جونیا معذرت میخوام که این روزها کم کار بودم و پست جدید نمیگذاشتم.1 اما از امروز دیگه از شرمندگیتون در میام.1

دیشب افطار رفته بودم خونه دوستم آخر شب هم بابایی و مامانی و ریحانه اومدن دنبالمو با هم رفتیم خونه مادرجون. کلی هم میوه خوردیم و ساعت دو منم همراه ریحانه جون رفتم خونشون. 

تا ساعت 3 بیدار بودیم ریحانه هم پا به پای ما بیدار بود. 1

صبحم که مامانی و بابایی رفتن سرکار من و ریحانه خواب بودیم اونقدر خوابیدیم که مامانی از سرکار برگشت و بعد از دو ساعت بیدار شدیم. اونقده خواب حال داد.1

وقتی بیدار شدیم ریحانه هی صدا میزد آقا روباهه بیا، آقا روباهه بیا، مامانی گفت آقا روباهه بیاد چیکار کنه؟1

ریحانه گفت بیاد بوسش کنم. آقا روباهه بیا بوست کنم1

موقع غذا خوردنش با هزار زحمت و کمک آقا روباهه چندتا قاشق خورد و با بابایی توپ بازی کرد. آخرشم عصبانی شدم گفتم اگه غذا نخوری من میرم خاله ی آقا روباهه میشم1 گفت باشه منم از در خونه رفتم بیرون جیگرم گریه میکرد و میگفت خاله برگرد، خاله مرضی نرو.1 بابایی گفت چرا برگرده؟ مگه تو غذاتو خوردی؟ ریحانه گفت میخورم قول میدم. وقتی اومدم تو خونه شیطون بلا بازم غذاشو نخورد. کلاً بنده رو مَچَل گیر آورده. غروب هم اونقدر شیطونی کرد که خسته شد و خودش رفت رو دست بابایی سرشو گذاشتو خوابید.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

bootimar
23 مرداد 91 3:22
سلام ، ایجان آقا روباهه می شناسه؛هاهاهاها؛یه ذره از حرف زدن ریحانه فیلم بذارید روی وبلاگ
سارا
23 مرداد 91 10:54
خدا به همهشون صبر بده.دلم بدجوری گرفته
هدیه جووووووووووووووون
23 مرداد 91 20:52
سلام منم تسلیت میگم به هموطنان اذریمون حسابی خاله رو اذیت میکنی هااااااا ایول
مامانی ریحانه
29 مرداد 91 16:22
فقط میتونیم تسلیت بگیم اما خوب می دونیم که هیچ چیزی تسلی بخش زخم دلشون نیست . کاش لا اقل نمک بر زخم نباشیم .