ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

تولد مامانی 2

1391/8/27 23:49
نویسنده : خاله مرمر
784 بازدید
اشتراک گذاری

 1391/3/31

شب همگی دور هم جمع شدیم.1 دایی مهدی و زندایی هم اومدن، خاله زحمتکش ترتیب شام رو هم داد و زودی کشک بادمجان درست کرد.1

به به عجب غذاییییییییی!!!!!!!!!!!1

 

بعد از شام من و بابایی کیک رو آماده کردیم و بابایی و ریحانه خانم کیک رو بردن داخل اتاق. جیگر تا کیک رو دید دست میزد و می گفت تفلد تفلد1

کلی از دیدن کیک ذوق کرده بود و همش بهش ناخنک میزد.

بعد از اینکه مامانی و ریحانه کادوها رو با هم باز کردن 1مامانی کیک رو برش زد و جیگر طلا دلی از عزا در آورد.1 نوش جونش.1

خدا رو شکر باطن کیک مثل ظاهرش تو زرد نبود1

در هر حال بهمون خوش گذشت.1 جای شما هم خالی1

شرمنده که دعوتتون نکردیم.1 آخه مهمونی خانوادگی بود. انشاالله تولد ریحانه جون همگی دعوتید، خوشحال میشیم تشریف بیارید.1

راستی مامانی یادمون رفته بود: تولدت مبارک1

الهی 100 ساله شی

نه 120 ساله شی

نه 120 سال کمه

همیشه زنده باشی 

 

 

اینم از عکس کیکش، (فکر کنم اون آقاهه زمان تزئین روی کیک یاد دوران جوونیش افتاده بود، خودتون ببینید) نوشته روش ایده خودم بود:

1

1

اینم از ریحانه جون تو بغل بابایی، نگاه با چه کیفی به کیک نگاه میکنه 

1

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان فاطمه حسنا
1 تیر 91 9:38
سلام خاله. یه دفعه ترکوندی که مگه امتحان نداری نه به اون تحریم طولانی مدتت، نه به این یه دفعه کلی بازیگوشی و مطلب نوشتنت من هم تبریک می گم. به سلامتی إن شاء الله