ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

عید قربان مبارک

1391/8/5 23:06
نویسنده : خاله مرمر
383 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه بروبچ لبخند

عیدتون مبارک. امیدوارم تو این روز بزرگ کمی یاد بگیریم که بتونیم به نفسمون غلبه کنیم. متفکر

 1

1

صبح ریحانه و بابایی و مامانی بعد از قربانی از خونه آقاجون اومدن پیش ما. منو پدرجون و مادرجون خونه تنها بودیم که با امدن جیگرم کلی انرژی گرفتیم. نیشخند

این چند روز به خاطر یه سری مسائل دلمون گرفتهناراحت و امروز خیلی حس و حال جشن نداشتیم اما انشاالله به زودی خبرهای خوب میرسه و جشن پیروزی برگزار میکنیم.مژه

پدرجون به هممون عیدی داد و ریحانه پولدار شد. دخترم امروز وقتی کار بدی کرد خودش گفت اشتباه کرم. دیگه جیگرم خانمی شده. دیشب میگفت قابلی نداره.قلب

دیروز همراه خاله حلیمه و خاله فائزه رفتم نمایشگاه و دو تا کتاب واسه جیگرم خریدم. خاله حلیمه هم یه کتاب واسه جیگرم خرید. دیشب وقتی به ریحانه گفتم واست کتاب خریدم گفت ناقلا قصه خریدی؟مژه

راستی دیروز با ریحانه رفتم حمام. اولش که همش آب بازی میکردیمو میخندیدیم ریحانه هم هی بهم میگفت ناقلا خیسم کردی. وقتی به سر شستن رسیدیم جیغ میکشید و گریه میکرد که سرمو نشور. الکی میگفت جیش دارم جیش دارم میگفتم خب جیش کن میگفت ندااااااااااااارمممممم. باز وقتی میخواستم سرشو بشورم میگفت جیش میزنم جیش دارم.تعجب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

سارا
6 آبان 91 16:32
عیدتون مبارکککککککککککککککک
مامان آرن
6 آبان 91 21:02
مرضیه جونم عیدت مبارک هرچند عید ما رو امسال خراب کردن ما منتظر جشن پیروزیم اونوقت باید عیدی هاتو جای شیرینی بدی من...

مرسی مامانی، انشاالله به زودی جشن پیروزی رو در جایگاه پاک برگزار میکنیم و من هر چی شیرینی گرفتم و دو دستی تقدیمت میکنم.
مامان میعاد
7 آبان 91 1:13
میعادم قبلنا برای سر شستن بهونه های الکی می آورد ولی جدیدا دیگه میدونه تو پاچشه هیچی نمیگه
خانومی چرا احوالاتت بد بوده؟ خدا اون روزارو نیاره برات

به کوری دشمنامون انشاالله به زودی حالمون خوب میشه و دوباره از روزهای شاد زندگیمون براتون مینویسم
سارا
7 آبان 91 13:25
عزیز دلم حالتون خوب شد انشاالله؟ خبرای خوب رسید به سلامتی؟ شارژ شو بیا دیگه
مامان محمدرهام جون
7 آبان 91 16:01
چه عکس خوشگلی!!!!!!! ان شالله که غصه هاتونم با ببعی قربانی شده باشن ودلتون شاد ولبتون خندون باشه
مامان آرن
7 آبان 91 18:53
مرضی یادم می مونه همون جا خفتت میکنم گفته باشم


حالا من داغ بودم یه چیزی گفتم
رضوان
7 آبان 91 20:28
ای جان دخترمون حسابی خانومی شده واسه خودش. اما ای کاش بچه ها اینقدر از سر شستن تو حموم وحشت نداشتن