خرید برای تولد بابایی
بعد از ظهر من و مامانی و ریحانه جونی با هم رفتیم بازار. آخه فردا تولد بابایی ریحانه است.
مامانی واسه شوهی خانشون یه ست کاپشن و شلوار ورزشی خریدن
اوووووووووووووو کی میره این همه راهو.
حالا که چی مثلاً (حسود هم خودتی)
منم که واسه اعلا حضرت صندل و عطر خریدم.
جالب اینجاست عطر بابایی رو با اولین عطری که آقاهه معرفی کرد انتخاب کردیمو خریدیم. اما آقاهه گفت عطرتون اشانتیون داره. تازه اینجا بود که کارمون گره خورد
حالا مگه میتونستیم انتخاب کنیم
از هر بویی یه ایراد میگرفتیم. اصل موضوع رو حل کرده بودیم اونوقت تو فرعش گیر کردیم
بالاخره به پیشنهاد خود فروشنده یکی رو انتخاب کردیمو گرفتیم
مامانی میخواد واسه کیک خودش دست به کار بشه و هنرنمایی کنه اما بنده مخ زنی کردمو گفتم الکی خودتو خسته نکن و بگذار من به عباس آقا سفارش بدم.
حالا هنوز که مامانی جواب نداده
امشبم تولد مامان بزرگ( پدری) ریحانه است. الانم ریحانه جونم رفته خونه مامان بزرگش
خب میبینم که مخ زنی بی فایده بود و مامانی خودش میخواد درست کنه. هَیییییییییی وایِ من (خخخخخخ خدا به دادم برسه)