ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

تولد مامانی1

1391/8/27 23:47
نویسنده : خاله مرمر
518 بازدید
اشتراک گذاری

 1391/3/31

واااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییی ریحانههههههههههههه

دلم میخواد فقط جیغ بکشم. خیلی عصبانیم. 1

امروز رفتم کیک مامانی رو سفارش دادم1، به عمو عباس هم گفتم میخوام خمیر و روی کیک کاکائویی باشه1. بعد از ظهر همراه بابایی رفتیم شیرینی سرا عمو گفت آقاهه داره کیک رو آماده میکنه باید 10 دقیقه صبر کنید.1

ما هم وایستادیم.1

اول عمو عباس گفت خمیر کیک رو یه لایه سفید یه لایه کاکائو و یه لایه نسکافه زده. گفتم باشه1. بعد که قرار شد شمع رو کیک رو انتخاب کنیم گفت کیکتون صورتیه.1 وقتی اینو گفت چشمام گرد شد.1 گفتم: صورتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟1

گفت آره. گفتم مگه قرار نبود کاکائو بزنه؟؟؟؟؟؟؟1 

گفت نه تو گفتی خمیرش کاکائو باشه1

نیست خیلیم به حرفم گوش کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

گفتم باشه اشکال نداره1

وقتی کیک رو آورد داشتم دیوونه میشدم. چشمات روز بد نبینه1 مثل کیک های دهه 601

صورتی با یه گل صورتی هم وسطش1

گفتم میشه عوض کرد؟ 1گفت آره ولی اونا کیک آماده اند و مواد داخلش جالب نیست.1

در هر صورت هر جوری که بود گرفتیم. فقط موندم مامانی با دیدن این کیکه چه شکلی میشه.1

آخه کی الان این مدلی کیک میگیره که اون اینطوری زده؟؟؟؟؟؟1

وااای خداااااااااااااا1

دارم قاطی میکنم. بدجوری خورد تو ذوقم.1 دلم میخواد برم اون آقاهه رو لهش کنم و بیام.1

حالا بعدا عکسشو میگذارم که خودتون ببینید. 1کیکش فقط باطن داره که امیدوارم اونم تو زرد از آب در نیاد1

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)