ریحانهریحانه، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

ریحانه جیگر طلا

مبعث مبارک، بازم میام

1391/3/28 20:46
نویسنده : خاله مرمر
584 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جیگر جونیه خودم1

طبق معمول خاله شرمندته.1 اما خب از قبل بهت گفتم که این روزا درگیر امتحاناتم هستم و نمیتونم واست بنویسم.1

اوووووووووووو اونقده اتفاقات زیاد افتاده که اصلا یادم نمیاد و نمیدونم کدومشو بگم.1

اول از همه مبعث پیامبر اکرم رو به همه مسلمانهای جهان و جیگرطلای خودم تبریک میگم 1و امیدوارم و از امت واقعیشون باشیم. امیدوارم ریحانه ی من همیشه مورد لطف و مرحمت رسول الله قرار بگیره.

 1

1

حالا بزار برات بگم اون هفته من و مامانی کلی مقوا رنگی خریدیم و یه سری از کارای تولدتو رسیدیم. البته هنوز کلی کار دیگه مونده. 

1

چند روز پیش هم با چندتا از دوست جونیات رفتی پارک جنگلی 1و هلیکوپتر سوار شدی. خاله فدات بشه الهی1. همون اول که هلیکوپتر رو دیدی ذوق کردی و گفتی من1، تو و یکی از دوست جونیا با هم سوار شدین.وقتی گذاشتمت اون تو بهت گفتم ریحانه منو نگاه کن، اصلا این دستگیره رو ول نکن.1 تو هم گفتی باشه و تا آخر تحت هیچ شرایطی ولش نکردی. وقتی باهات بای بای می کردیم به سختی اون دستتو از زیره یه دست دیگه میاوردی بیرون و بای بای میکردی. اونقدر قربون صدقت رفتم وقتی حرف گوش کردی.1 البته جیگرم همیشه حرف گوش میکنه.1

راستی همیشه مامانی میگفت از صبح که با مامانی تو خونه تنهایی به همه حرفاش گوش میکنی و اذیت نمی کنی 1اما وقتی بابایی میای از این رو به اون رو میشی و خیلی اذیت می کنی1. اما ما حرف مامانی رو باور نمی کردیم تا اینکه چند روز پیش خودم دیدم. تا قبل از اومدن بابایی خیلی خوب بودی اما وقتی بابایی اومد همش کارایی رو می کردی که بد بود1 بعدم همش یه لبخند میردی که لج ما رو در بیاری.1

 فدای شیطون بلای خودم بشمممممممممممممممم.1

 الان دیگه باید برم درس بخونم نفسم. بازم به زودی میام1

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان فاطمه حسنا
29 خرداد 91 5:29
سلام. خوبید؟ جیگر این ناناز حرف گوش کنو می بینم که مثل من بالاخره طاقت نیاوردی و مطلب نوشتی برات از صمیم قلب آرزوی موفقیت توی امتحاناتو دارم و به امید دیدار هر چه زودتر